اگر زنان در یک جامعه مومن بشوند تاثیر آنها بر روی فرزندان، همسران، حتی برادران و پدرانشان یک تاثیر تعیین کننده و سازنده است.
زن تنها خود به راهی نمیرود، مردها را در آن میبرد؛ اهمیت تفکر زنان در یک جامعه در این است.
هر کس که از روی بصیرت کار نمی کند، عوام است. لذا، می بینید قرآن درباره ی پیغمبر (ص) می فرماید: «أَدْعُوا إِلَی اللهِ عَلی بَصیرَةٍ أَنَا وَ مَنِ اتَّبَعَنی» (یوسف، 108) یعنی من و پیروانم با بصیرت عمل می کنیم، به دعوت می پردازیم و پیش می رویم. پس، اول ببینید جزو گروه عوامید یا نه. اگر جزو گروه عوامید، به سرعت خودتان را از آن گروه خارج کنید. بکوشید قدرت تحلیل پیدا کنید؛ تشخیص دهید و به معرفت دست یابید. 20/3/75
عزیزان من! باید با قرآن انس پیدا کنید. زبان ما زبان قرآن نیست، می توانیم به ترجمه قرآن مراجعه کنیم، اما عمق یابی قرآنی فقط با مراجعه ی به ترجمه نمی شود ، کما این که با خواندن متن قرآن هم برای کسانی که می فهمند ، همیشه به دست نمی آید، با تدبیر به دست می آید. بدانید در قرآن حکمت هست، نور هست، شفاء هست. عقده هایی که بر اثر چالشهای موجود مادی دنیا در دل و جان انسان به وجود می آید، سر انگشت حکمت قرآنی می تواند همه ی این عقده ها را باز کند، این واقعیت است دلها را باز می کند، عزم راسخ برای حرکت در صراط مستقیم می دهد . با قرآن باید مواجه شد و این ها را گرفت.
تقوا یعنی پرهیز با حرکت نه پرهیز با سکون ، یک وقت هست شما در حال سکون پرهیز می کنید، یعنی برو در خانه ات بنشین و کاری به کار چیزی نداشته باش و با رانندگی نکردن پرهیز کن به این که به کوه نخوری و از دره پرتاب نشوی ، پرهیز از کوهنوردی کردن،حرکت نکردن در خارزارها که خارهای مغیلان دامن شما را نگیرد ،این جور پرهیز است و اسلام این را به شما توصیه نمی کند
اگر ما خیال کنیم به صرف این که امیرالمومنین را، به زبان تعریف و ستایش کنیم یا محبت او را در دل داریم ،خدای متعال و خود امیرالمومنین از کج رویها، از سیاه کاریها و از بدیهای ما صرف نظر میکنند، بدانیم که این منطق امیرالمومنین نیست. منطق امیرالمومنین، سلوک راه خداست .شیعه یعنی کسی که دنبال امیرالمومنین به راه می افتد. حالا یک وقتی خطایی، اشتباهی، گناهی کسی می کند، آن بحث دیگری است ،استغفار باید بکند، اما دلخوش کردن به انتساب به امیرالمومنین و کم و کوچک شمردن تخلف از راه خدا، به هیچ وجه در منطق امیرالمونین پذیرفته نیست.
دعا،مظهر بندگی در مقابل خداوند و برای تقویت روح عبودیت در انسان است، و این روح عبودیت و احساس بندگی در مقابل خداوند، همان چیزی است که انبیای الهی از اول تا آخر ، تربیت و تلاششان متوجه این نقطه بوده است که روح عبودیت را در انسان زنده کنند. سرچشمه ی همه ی فضائل انسانی و کارهای خیری که انسان ممکن است انجام بدهد - چه در حوزه ی شخصی،چه در حوزه ی اجتماعی و عمومی - همین احساس عبودیت در مقابل خداست . نقطه ی مقابل این احساس عبودیت ، خودبینی و خود خواهی و خود پرستی است، منیت است.
اگر دنیا را خورشیدی روشن خواهد کرد،به این معنی نیست که ما تا آمدن آن خورشید نورانی در تاریکی بنشینیم. وجود مقدس امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف مصداق وعده الهی و لطف خدا بر انسانیت است. مردم باید روح انتظار را به تمام معنا در زندگی خود زنده کنند. امروز در نقطه ی مقابل تلاش دشمنان باید در جهت اعتماد و عمل و تبلیغ و تبیین حقیقت مهدویت حرکت کنیم
همین نمازهای پنجگانه، فرصتهایی است که ما می توانیم با استفاده ی از آنها، عروج کنیم. خودمان را اصلاح نماییم و زنگارها و پوسیدگیها و غفلتها و بیماریهای معنوی را از خودمان دور کنیم. نماز، فرصت بسیار خوبی است. شما اگر امتحان نکرده اید، که قاعدتا امتحان کرده اید وان شاءالله عمل دایمی شما، همین طور باشد امتحان کنید. توجه بکنید که در حال نماز، اگر متوجه خودتان و کاری که از شما سرمی زند، باشید، قطعا بعد از نماز شما متفاوت خواهد بود. شرطش همین است که توجه کنید در حال نماز، مشغول چه کاری هستید. بهترش این است که اذکار نماز را بفهمید، کار بسیار آسانی است.
نماز و نیایش، ارتباط صمیمانه ای است میان انسان و خدا، آفریده و آفریدگار. نماز، تسلا بخش و آرامشگر دلهای مضطرب و خسته و بستوه آمده، و مایه صفای باطن و روشنی روان است. پیمان و انگیزه تحرک و بسیج و آمادگی است در حالتی صمیمانه و دور از رنگ و فریب. برای نفی هر بدی و زشتی است و تدارک هر نیکویی و زیبایی. برنامه ای است برای باز یافتن و آن گاه ساختن خویش. و کوته سخن، رابطه ای و استفاضه ای مداوم است با سرچشمه و پدید آورنده همه نیکیها، یعنی خدا.
تحصیل یقین از دو راه ممکن است:یکی تامل و تفکر در دلایل و مبادی دین و حقانیت شرع مقدس اسلام و دیگری توجه به ذات مقدس الهی وتضرع و خضوع در پیشگاه با عظمت او.
عافیت که در روایات آمده آن چیزی نیست که ما در عرف خود مان ازآن تعبیر به عافیت طلبی می کنیم، که انسان در کنجی خزیده و در میدان جهاد وارد نشده با وظایف بزرگ زندگی مواجه نگردد. بلکه مراد، عافیت در اعتقاد و عمل و محفوظ ماندن از وساوس شیطانی و نفسانی است.انسان در میدان جنگ هم باید از پروردگار هم طلب عافیت کند یعنی از او بخواهد که دچار شک و ترس و تزلزل
نشود
گرچه انسان از موعظه دیگران بی نیاز نیست ،لکن موعظه ای که از درون انسان بر می خیزد بهترین موعظه است،چون هر کس به صفات و عیوب خود از همه آگاه تر است.
باید همت انسان این باشد که خود را محاسبه کند. اگر دیگران ما را محاسبه نکنند ، دلیل نمی شود که ما خود را محاسبه نکنیم . محاسبه،از لغزش های آینده انسان جلوگیری می کند.
اگر انسان عبادات زیادی انجام دهد اما مرتباَ میکروب گناه را در کالبد روح خود وارد کند ، اثر عبادتش خنثی می شود. ولی اگر آیینه قلب خود را با گناه تیره نکند فطرت الهیش او را به رشد و کمال هدایت می نماید. پس ترک گناه اهم از فعل عبادت است و لذا شیطان بیشتر انسان را به گناه وسوسه می کند تا ترک عبادت ، چون وقتی گناه بر آدمی سیطره پیدا کرد عبادات او موجب تقرب وی نخواهد شد.
انتظار فرج معنایش این نیست که انسان بنشیند، دست به هیچ کاری نزند، هیچ اصلاحی را وجهه همت خود نکند، صرفا دل خوش کند به این که ما منتظر امام زمان علیه السلام هستیم. این که انتظار نیست. انتظار، انتظار چیست. انتظار دست قاهر قدرتمند الهی ملکوتی است که باید بیاید به وسیله خود همین انسانها، با کمک همین انسانها، سیطره ظلم را از بین ببرد و حق را غالب کند و عدل را در زندگی مردم حاکم کند و پرچم توحید را بلند کند، انسانها را بنده واقعی خدا بکند. آماده باید بود برای این کار.
انتظار یعنی قانع نشدن، قبول نکردن وضع موجود زندگی انسان و تلاش برای رسیدن به وضع مطلوب که مسلم است که این وضع مطلوب با دست قدرتمند ولی خدا حضرت حجت ابن الحسن - امام زمان عج - تحقق پیدا خواهد کرد. باید خود را به عنوان یک سرباز، به عنوان یک انسانی که حاضر است برای این چنین شرایطی مجاهدت کند آماده کنیم.
اگر مهدویت نباشد، معنایش این است که همهى تلاش انبیاء، همهى این دعوتها، این بعثتها، این زحمات طاقتفرسا، اینها همهاش بىفایده باشد، بىاثر بماند. بنابراین، مسئلهى مهدویت یک مسئلهى اصلى است؛ جزو اصلىترین معارف الهى است. لذاست که در همهى ادیان الهى هم تقریباً - حالا تا آنجائى که ما اطلاع داریم - یک چیزى که لبّ و معناى حقیقى آن همان مهدویت است، وجود دارد، منتها به شکلهاى تحریف شده، به شکلهاى مبهم، بدون اینکه درست روشن باشد که چه میخواهند بگویند.
نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است