يكشنبه, ۲۷ آبان ۱۴۰۳، ۰۳:۰۰ ب.ظ

درباره سايت

منجی عصر

بایگانی

پربحث ترين ها

محبوب ترين ها

پيوندها

تصاوير برگزيده

شبکه های اجتماعی

ظریف الدوله

 سیاسی

ظریف الدوله

در زمان حمله ی مغول های وحشی ، یک کودک نازنین و ظریف و ترسویی در ایران زندگی می کرد که ترجیح داد به جای ایستادن در مقابل مغول ها به درس خواندن و مکتب رفتنش در دور آباد ادامه دهد و صیغه ی الفرار را خوب حفظ کند و بفهمد . سیبِ تقدیر این پسر بچه ی ظریف و نحیف هزار چرخ خورد و بالأخره در تاریخ این سرزمین به جایی رسید که وی ملقب به ظریف الدوله شد.

از ویژگی بارزش این بود که از کودکی هیچ کس او را در حالت گریه ندیده بود واین به خاطر شجاعتش نبود چون از گریه می ترسید . صورتش دو حالت را به خود می گرفت یا خنده یا حالت عادی . به طور مثال : همان طور که خوردن آب مرغ با تی تاب زمخت است اما شاید فردی پیدا بشود که این دوتا را با هم بخورد ونه تنها اینکه این دو تا را با هم بخورد بلکه از خوردنش لذت وافرهم ببرد .

 

 


اگر به موزه ارتش واقع در کاخ شاه ملعون رفته باشید ، مجسمه امیران وسرداران ارتش قدیم ایران باستان را ملاحظه می کنید و راهنمای موزه توضیح می دهد که در دوران قدیم در ارتش ایران هرکه مقامش بالاتربود ریش هایش هم بلندتر بود و از ریش هایش می شد فهمید که مقامش بالاتر است .

ظریف الدوله یک بار ریش می گذاشت یک بار نصفه می گذاشت و یک بار هم دوباره کامل می گذاشت . خلاصه در گیر بود . ظریف الدوله چون در جوانی نتوانسته بود در مسابقات المپیک در رشته هایی همچون شتر سواری دولّادولّا و غیره وذلک شرکت کند چه برسد به این که تیم تشکیل دهد، در آن زمان تاریخی مهم تصمیم گرفت یک تیم تشکیل دهد و اینجا بود که در دایره کارهای بیرونی، تیم مصاحفه کننده را برای مصاحفه با گردن کلفت های جهانی تشکیل داد .

پس از چندی از طریق چاپارخانه ها و کبوترهای نامه بر و کلاغ های خبر رسان خبر رسید که ظریف الدوله گفته است گردن کلفت شماره ۱ دنیا قدرت این را دارد که مانند مغول ها ایران را با خاک یکسان کند . امرای ارتشِ وطن گفتند این چه حرف رایگان و بی تدبیرانه ای است که امیدهای مردم را نا امید می کند . مگر ما ارتشیان در کارهای ظریف الدوله دخالت می کنیم که ایشان دخالت می کندو سوتی می دهد که دشمنان را جری می کند . ظریف الدوله گاف بزرگی داده بود .

 


 

ظریف الدوله که در مکتب خانه، جانور شناسی خوانده بود آنجا در درس هایش خوانده بود که :

بازی چند نوع است :

برد – برد :  مثل شیر که  شکار راکه خورد بقیه اش را می گذارد برای بقیه .

برد –باخت  : مثل ببر که شکار را می خورد و بقیه اش را می برد و خیرش به کسی نمی رسد .

باخت – برد : مثل روباه که حیله گری می کند و چنان سرت کلاه می گذارد که خیال می کنی کلاهی بر سرت نرفته وبردی اما کمی بعد متوجه می شوی که آب از سرت گذشته است وتو باختی و آن برده است .


ظریف الدوله که در حال مصاحفه در شهر تاریخی آتن در کشور یونان باستان بود خیلی مؤدبانه ومثل یک پسر خوب وبا مزه و حرف گوش کن ، به خواسته های آن ها گوش فرا داد وبا انگشترش که مهر تأییدش بود پایین تمام قراردادهایی را که آن ها نوشته بودند ممهور کرد و قرار شد د ر مقابل این امتیاز بزرگی که داده دو امتیاز بگیرد۱ – هر چیزی که ظریف الدوله خواست بگوید حتی غیبت پشت سر مسؤولین گردن کلفت شماره ی ۱ دنیا وحتی گفتن هر گونه تفسیرو ترجمه ی من در آوردی در مورد متن موافقات وکلاً موافقات ۲ – رنگ پوستین دفتر موافقات را ظریف الدوله و تیمش انتخاب کنند.


ظریف الدوله همچون گذشته می خندید و با زبان آن ها یعنی زبان سریانی صحبت می کرد . چون تیم مصاحفه کننده دیگر در حالت مصاحبه شدن قرار گرفته بود اسم تیم، به تیم مصاحبه شونده تغییر نام پیدا کرد . سر میز مصاحبه، مسؤولین گردن کلفت شماره ۱ دنیا با هم در گوشی صحبت می کردند که تیم ظریف الدوله چیزی از صحبت ها عایدشان نشود وظریف الدوله هم به تیمش می گفت این مصاحبه ها و متن ها محرمانه است مبادا به چاپارها چیزی از این صحبت ها ومتن ها بگوییدهربارکه ازتان گزارش گرفتندبگویید فعلاً مشغول مصاحبه ایم وآخر سر هم بگویید برده ایم ومتن را هم بعداً با هم فکری هم ترجمه می کنیم چون مسؤولین گردن کلفت شماره ۱ دنیا گفتند که هر جوری ترجمه کنید موردی ندارد شما برای خودتان ترجمه کنید وبنویسید ما هم برای خودما ن می نویسیم .

مسؤولین گردن کلفت شماره ی ۱ دنیا گفتند ما خیلی دوست داریم در گلستان ِ ترکمن، چای بنوشیم که در همین حین ظریف الدوله گفت پس اسم این قرارداد را می گذاریم گلستان وبعدی راهم می گذاریم ترکمن چای .

 


در مملکت خبر پراکنده شد که تیم مصاحبه شونده ، بازی را در بازی برد – باخت ، باخته است . ظریف الدوله هم سریع ورق را برگرداند و گفت بگویید که اشتباه شده است و در واقع ما بازی را در بازی باخت  – برد برده ایم . ظریف الدوله در حال برگشت به سرزمین پهناور ایران بود و هیِأت های استقبال در حال تدارک بودند و ظریف الدوله یک خروس را هم به نشانه ی اینکه بازی را برده است زیر بغلش زد و از طرفی ، ملت ناخشنود و عصبانی از این قضیه بودند که چرا نماینده بلادشان بازی رامثل روباه  برده است و مردم حرف شاناین بودکه مگر شما کارهایتان مثل بریتانیا یا همان انگلیس که معروف به روباه پیر ومکار است هست . خبر به ظریف الدوله رسید و ظریف الدوله هنگام پیاده شدن از شتر هنگامی که مردم در اطراف بودند سریع خروس را زیر خلعتی خود پنهان کرد اما دریغ از این که دم های خروس بیرون بود و جمعیت بهش می گفتند مگر تو بازی را از نوع باخت – برد مثل روباه نبرده ای ؟  دم های خروس بیرون افتاده بود وظریف الدوله می گفت نه به جان خودم . که جمعیت می گفتند قَسَمِت رو باور کنیم یا دم خروست رو.

این بود توضیح فلسفه وجودی  ضرب المثل دم خروست رو باور کنم یا قسمت رو.

نویسنده : محمودتاجیک خاوه – ورامین

برچسب ها ظریف الدوله

نظرات (۰)
هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی